
پروژه امور جهانی TechCrunch با یک فرض ساده آغاز شد: اینکه فناوری به طور فزاینده ای با مسائل جهانی در هم تنیده شده است و ما باید بررسی کنیم که این برای هر دو چه معنایی دارد. از کریپتو گرفته تا آب و هوا، توسعه بینالمللی گرفته تا تدارکات عمومی، امیدوارم این کار را انجام داده باشیم.
با تأمل در حدود 40 نشریه ای که در چند ماه اخیر منتشر کرده ایم، نمی توانم نبینم که چندین موضوع مشترک در حال ظهور هستند: سیاست صنعتی فناورانه به طور فزاینده ای مورد حمایت قرار می گیرد. فناوری های نوظهور حرف اول را می زند. و در جایی که چین سرعت را تعیین نمی کند، خیلی عقب نمی ماند.
در حالی که ایالات متحده گام های قابل توجهی در رسیدگی به این چالش ها برداشته است (به من مراجعه کنید قطعه در دفتر جدید سایبری وزارت امور خارجه)هنوز هم شاید از مهمترین چیز عقب مانده است: پیمایش در ادغام فزاینده ژئوپلیتیک و فناوری. اگر ایالات متحده می خواهد در رقابت قرن بیست و یکم موفق شود، به چیزی بیش از آژانس های جدید یا سرمایه گذاری های زیرساختی (هرچند بزرگ) نیاز دارد. حتی استراتژی صنعتی نیز کافی نیست.
آنچه آمریکا به آن نیاز دارد یک دکترین فناوری ژئوپلیتیک است.
منظور من از الف چیست دکترین? در بیشتر موارد، سیاست فناوری را می توان به دو صورت مشاهده کرد. اولین مورد مانند یک دامنه امن جدید است. بخشهای دولتی و خصوصی میلیاردها دلار برای بهبود قابلیتهای سایبری ما هزینه کردهاند، هم برای محافظت از شبکههای غیرنظامی و نظامی و هم برای به دست آوردن توانایی حمله به دشمنان. اگرچه بسیاری از شبکه های ما هنوز به طرز وحشتناکی آسیب پذیر هستند، ما به طور کلی از چالش ها آگاه هستیم و اقداماتی را برای حمایت از حفاظت خود انجام می دهیم.
دومی از این تز پیروی می کند که هر کشوری که آخرین فناوری ها را کنترل کند (و در اقتصاد خود ادغام کند) آینده را به دست خواهد آورد. بنابراین، سیاست فناوری تابعی از رقابت اقتصادی گسترده تر می شود. این مبنایی است که بسیاری از بحثهای فعلی ما در حال انجام است – آیا ما در مسیر درستی با فناوریهای نوظهور مانند 5G، کوانتومی یا هوش مصنوعی هستیم؟ آیا زنجیره تامین ما ایمن است؟ چه مزیت نظارتی می توانیم به شرکت های فناوری ایالات متحده بدهیم؟ چگونه می توانیم با متحدان برای شروع این تلاش ها کار کنیم؟
این دو جنبه از سیاست فناوری بسیار مهم هستند – و در این مجموعه و جاهای دیگر شایسته توجه هستند. فقط به روسیه نگاه کنید که در نتیجه تهاجم به اوکراین از زنجیره های تامین فناوری غربی و به روز رسانی های نرم افزاری جدا شده است.
اما آنها یک عنصر مهم از نقش فناوری در ژئوپلیتیک را کاهش می دهند، که امیدوارم در اینجا نیز مطرح کرده باشیم. بله، تکنولوژی یک مزیت است. اما مانند سایر منابع اقتصادی (ام، دلار آمریکا)، فناوری نیز می تواند اهرمی باشد که به سیاستمداران راه های هوشمندانه ای برای منافع گسترده تر سیاست خارجی می دهد. و با این حال، در بیشتر موارد، ما به طور سیستماتیک در مورد چگونگی استفاده از این نیرو – یا محافظت از آن فکر نکرده ایم.
رقبای ما چندان اعتماد به نفس ندارند. مانند بسیاری از تواناییهای نامتقارن، رژیمهای اقتدارگرا، بدون توجه به مواردی مانند حقوق بشر یا حاکمیت قانون، پیشگام در استراتژیهای فناوری ژئوپلیتیک خلاقانه و مؤثر – البته نفرتانگیز و غیراخلاقی هستند.
در ابتدای مجموعه ما، اسکات کارپنتر در مورد تمایل مضر دیکتاتورها به خاموش کردن اینترنت برای محروم کردن شهروندان خود از اطلاعات هشدار داد. متیو هجز و علی آل احمد در مورد اینکه رژیمها چگونه از نرمافزارهای جاسوسی برای آزار و اذیت مخالفان استفاده کردهاند – و چگونه کشورهایی مانند اسرائیل این فناوری را صادر کردهاند تا دیپلماسی خود را درهم بشکنند، نوشتند. جسیکا برند چگونگی استفاده روسیه و چین از رسانه های اجتماعی را برای انتشار اطلاعات نادرست که غرب را بدنام می کند، بررسی می کند. و سامانتا هافمن می نویسد که چگونه چین از داده های جمع آوری شده توسط شرکت های خود برای به دست آوردن اطلاعات در سراسر جهان استفاده می کند.
بدیهی است که اینها رویه هایی نیستند که دموکراسی ها باید از آنها تقلید کنند، و حتی اگر بخواهند، قانون، آداب و رسوم و پاسخگویی دموکراتیک عمدتاً آن را حذف می کنند. و ایالات متحده و متحدانش نمی توانند شرکت های فناوری را به سلاح های دولتی تبدیل کنند. اما آنها سؤالات مهمی را در مورد اینکه فناوری در کجای حاکمیت آمریکا قرار می گیرد، مطرح می کنند.
در دو دهه گذشته، شرکت های فناوری آمریکایی با یک استراتژی ساده بر چشم انداز تسلط داشته اند: رشد به هر قیمتی. و دولت ایالات متحده، موفقیت فناوری را با ایالات متحده یکی دانسته، به فناوری – به ویژه فناوری بزرگ – اجازه داده است که دقیقاً این کار را انجام دهد و اساساً تا خیلی زود جای خود را به فضای نظارتی داده است.
اما جهان بسیار پیچیده است، و “رشد” ابزاری احمقانه تر از آن است که برای آینده آن هدف باقی بماند. آیا برتری تکنولوژیک باید به خاطر خود به عنوان بیان قدرت نرم آمریکا دنبال شود؟ برای موقعیت اقتصادی؟ به عنوان وسیله ای برای غلبه بر رقبای خود؟ یا چون چیزی است که می توان مسلح کرد؟
پاسخ نمی تواند به سادگی «بله» و «بیشتر» باشد. ما به یک چارچوب جدید نیاز داریم که فناوری ها را ترکیب کند من میتوانم با آنچه هست انجام می دهد باید ما انجام می دهیم – و با آنچه ما به عنوان یک ملت هستیم باید برای انجام این.
حتی اگر بتوانیم توافق کنیم که منافع ایالات متحده توسط تسلط فناوری تامین می شود، این هنوز یک سوال مهم را بی پاسخ می گذارد: چگونه آیا فناوری باید از نظر ژئوپلیتیکی استفاده شود؟
کنترل تکنولوژیک غرب بر صادرات روسیه در پاسخ به تهاجم روسیه به اوکراین، استفاده تشویقی از قدرت ژئوتکنولوژی است. اما واشنگتن می تواند حتی خلاق تر باشد. همانطور که کانر اسپلیس پیشنهاد کرد، می تواند از فناوری نوظهور به عنوان یک ارز دیجیتال برای تقویت تسلط دلار آمریکا استفاده کند، یا همانطور که توماس مک ایننرنی توضیح داد، فناوری را برای اجرای قراردادهایی که برای ما ارزش قائل هستیم، به کار گیرد.
اما آمریکا زمانی بیشترین تاثیر را دارد که بر روی نقاط قوت خود و ایجاد اتحادها، شبکه ها و حاکمیت قانون بازی کند. به گفته ورا زاکم، این می تواند منجر به استفاده از فناوری به عنوان ابزاری برای گسترش دموکراسی شود. مداخله، همانطور که استرالیا انجام داده است، برای ساخت کابل به جزایر اقیانوس آرام به جای چین. یا برای محافظت از مخالفان با اپل و گوگل همکاری کنید. ایالات متحده همچنین باید از کمپین اطلاعاتی خلاقانه اوکراین علیه روسیه درس بگیرد تا از آن در درگیری های آینده استفاده کند.
به جای تلاش های بی نتیجه برای دیکته کردن نتایجیک استراتژی بهتر رمزگذاری آزادانه است ارزش های در فناوری های نوظهور چین اذعان کرده است که اگر قوانین ترافیکی را وضع نکند، توسعه بخش فناوری خود کافی نیست. به همین دلیل است که در تسلط بر مجامع جهانی که استانداردهای فناوری جدید را تعیین می کنند بسیار موفق شده است. و این فقط در مورد نوشتن قوانینی نیست که به نفع شرکت های چینی است (یعنی هواوی در 5G). اگر رژیم های اقتدارگرا بتوانند ارزش های سرکوبگر خود را در قوانین و مقررات پیرامون فناوری های نوظهور حیاتی مانند هوش مصنوعی، سلاح های خودمختار یا بیوتکنولوژی رمزگذاری کنند، این می تواند تهدیدی جدی برای آزادی و حقوق بشر در همه جا باشد. ایالات متحده و متحدانش باید کار سختی را برای دفع مراقبت از دیپلماسی فنی صبور انجام دهند که اغلب آنها از آن غفلت کرده اند.
مهمتر از همه، یک دکترین فناوری ژئوپلیتیک مناسب، مانند همه مفاهیم استراتژیک خوب، مرزها را تشخیص می دهد. ایالات متحده دیگر کلوسوسی نیست که بر جهان حکومت می کند و احمقانه است اگر فکر کنیم می تواند اراده خود را حتی بر متحدانش تحمیل کند. آمریکایی ها نمی توانند آزادی اینترنت را فقط با خواستن آن به دست آورند – و باید بپذیرند که برای موفقیت یک اینترنت آزاد و باز لازم نیست اینترنت هر کشوری یکسان باشد. اگر اپل بتواند با یک تصمیم سیاسی، سرمایه بازار فیس بوک را یک چهارم کاهش دهد، دلیلی وجود ندارد که دولت های (دموکراتیک) نتوانند رژیم های نظارتی متفاوتی در حوزه قضایی خود داشته باشند.
آمریکایی ها (و شرکت های فناوری آمریکایی) به داشتن همه چیز عادت کرده اند. اما از آنجایی که تسلط تکنولوژیک به طور فزاینده ای برای ژئوپلیتیک مرکزی می شود، سیاست های تکنولوژیکی دیگر در خلاء انجام نمی شود. سیاست هنر انتخاب کردن است و سیلیکون ولی مجبور نیست همه را در واشنگتن راضی کند. شاید از دیدگاه واشنگتن، جاه طلبی های جهانی شرکت های فناوری آمریکایی در صورت تضاد با ارزش ها و منافع ما، دیگر قابل انعطاف نباشد.
این چه معنی می تواند داشته باشد؟ شرکتهای فناوری غربی به تازگی نشان دادهاند که میتوانند با خروج داوطلبانه از روسیه برای ابراز همبستگی با اوکراین یا عدم نقض اصول آنها با سانسور محتوای خود، کشوری را انتخاب کنند. متا و ایلان ماسک در حال حاضر در اوکراین قهرمان هستند. اولین مورد برای اجازه دادن به مصرف کنندگان برای مرگ پوتین و روس ها. دومی برای اجرای پلت فرم StarLink خود برای اطمینان از آنلاین ماندن اوکراین.
اما سازشهای سختتر وسوسهکننده هستند: آیا اپل و تسلا باید کارخانههای چینی خود را رها کنند؟ آیا آمریکا باید شرکت های فناوری چینی مانند TikTok را مجبور کند از سواحل خود خارج شود؟ پس از ایجاد یک سابقه در روسیه، اینها سناریوهای واقع بینانه ای هستند که واشنگتن می تواند در نظر بگیرد – و سیلیکون ولی باید برنامه ریزی کند.
با کوچک شدن آن، وقتی اولویت های فناوری ایالات متحده با برنامه های دیپلماتیک گسترده تر در تضاد باشد، چه اتفاقی می افتد؟ آیا دولت ایالات متحده باید با بروکسل در مورد قوانین ضد تراست متحد شود یا از طرف شرکت های فناوری ایالات متحده دفاع کند؟ وقتی منافع بخش فناوری با ثبات در تایوان یا پیشرفت در تغییرات آب و هوایی در تضاد باشد چه اتفاقی میافتد؟ اینها سوالات مهمی هستند که بی پاسخ مانده اند.
در این میان، برنامه ریزان امنیت ملی باید در نظر داشته باشند که ما بار دیگر در دوران جنگ قدرت های بزرگ هستیم. درگیری در اوکراین بسیاری را با متعارف بودن خود شگفت زده کرد، اما همچنین ثابت کرد که محل آزمایش فناوری های جدیدی مانند هواپیماهای بدون سرنشین است. ما همچنین برای اولین بار شاهد جنگی هستیم که در یک جامعه کاملاً آنلاین رخ می دهد – قدرت نرم عظیمی را که اوکراین از طریق رسانه های اجتماعی داده است نادیده نگیرید. آیا حمایت غرب بدون حضور آنلاین صیقلی کییف (یا تبلیغات، به قول کسی) اینقدر قوی بود؟
یک سال پیش، من پرسیدم که چگونه فناوری در سیاست خارجی ایالات متحده گنجانده شده است. آمریکا مطمئناً در موقعیت بهتری نسبت به آن زمان قرار دارد. فناوری به درستی جایگاه اصلی را در برنامه های امور خارجی و امنیت ملی آن اشغال می کند.
اما اگر ایالات متحده میخواهد نقش پیشرو جهانی خود را حفظ کند – خیلی کمتر از عقب ماندن از رقبای خود اجتناب کند – باید چیزی بیش از تقویت نوآوری و توسعه قابلیتهای جدید با توجیه کمی بیشتر از “نوآوری” انجام دهد. باید دکترینی ایجاد کند که به طور جامع بررسی کند که چگونه همه جنبههای حکمرانی دولت – سایبری، ضد انحصار، قانونگذاری، زنجیرههای تامین، علوم پایه، استانداردها، بدون ذکر نقش خود شرکتهای فناوری – میتوانند به بهترین نحو در خدمت اهداف سیاست خارجی ایالات متحده باشند. اگر این کار را نکنید، نه تنها در خطر سردرگمی استراتژیک قرار خواهید گرفت، بلکه احتمالاً بزرگترین دارایی های آمریکا را نیز از دست خواهید داد: کارآفرینی و برتری علمی آن. چیزی کمتر از قدرت، اعتبار و رفاه آمریکا در خطر نیست.